با توبودن عالمیست...
کودکم... "تو آرام خفته ای... آنقدر آرام که گویی صدای بال پروانه ها هم می تواند بیدارت کند. ومن مبهوت ازنعمت داشتن تو،آرام گرفتنت درآغوشم و لمس پوست لطیف صورت تو. دستهای کوچکت را تاآنجا که می توانم می بوسم . نگاهت می کنم و لحظه لخظه با توبودن را نفس می کشم که به اندازه یک نفس کوتاه است. همه توانم را برای لذت بردن از نوزادی تو بکار می گیرم که فردای دویدنت حسرت نخورم. شاید اگر آن روز من با تو بدوم، حسرت بی معنی بماند. شاید اگر من هم با تو بزرگ شوم ،قدم های بزرگت راهمراه باشم. نمی خواهم گاه بزرگیت بگویم تکیه گاهم باش .من از تو هیچ نمی خواهم ...